غزل شماره ۱۱ از دیوان شمس مولانا؛ ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا

غزل شماره ۱۱ از دیوان شمس مولانا به همراه ترجمه در سایت ادبی نتیش قرار گرفته است. غزلیات مولانا نه تنها از نظر ادبی ارزشمند هستند، بلکه به عنوان یک منبع غنی از اندیشه‌های عرفانی و انسانی نیز شناخته می‌شوند. این اشعار همچنان الهام‌بخش نسل‌های مختلف بوده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات ایران و جهان دارند.

غزل شماره ۱۱

ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا

هین زُهره را کالیوه کن زان نغمه‌های جان‌فزا

دعوی خوبی کن بیا تا صد عدو و آشنا

با چهره‌ای چون زعفران با چشم تر آید گوا

غم جمله را نالان کند تا مرد و زن افغان کند

که داد ده ما را ز غم‌، کاو گشت در ظلم اژدها

غم را بدرانی شکم با دورباش‌ِ زیر و بم

تا غلغل افتد در عدم از عدل تو ای خوش صدا

ساقی تو ما را یاد کن صد خیک را پرباد کن

ارواح را فرهاد کن در عشق آن شیرین لقا

چون تو سرافیل‌ِ دلی‌، زنده‌کن‌ِ آب و گلی

دردم ز راه مقبلی در گوش ما نفخه خدا

ما همچو خرمن ریخته گندم به کاه آمیخته

هین از نسیم باد‌ِ جان‌، که را ز گندم کن جدا

تا غم به سوی غم رود خرم سوی خرم رود

تا گل به سوی گل رود تا دل برآید بر سما

این دانه‌های نازنین محبوس مانده در زمین

در گوش یک باران خوش موقوف یک باد صبا

تا کار جان چون زر شود با دلبران هم‌بر شود

پا بود اکنون سر شود‌، که بود اکنون کهربا

خاموش کن آخر دمی دستور بودی گفتمی

سرّی که نفکنده‌ست کس در گوش اخوان صفا

تفسیر این شعر

این شعر زیبا و عمیق از شاعر بزرگ ایرانی، مولانا، به بیان احساسات عمیق عاشقانه، غم و شادی می‌پردازد. در ادامه، هر بیت را به زبان ساده توضیح می‌دهم:

ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا 

(ای طوطی که مانند عیسی نفس می‌کشی و ای بلبل که نغمه‌های شیرینی داری)

توضیح: شاعر به زیبایی و دلنشینی طوطی و بلبل اشاره می‌کند و از آنها می‌خواهد که با صدای خود دل‌ها را شاد کنند.

هین زُهره را کالیوه کن زان نغمه‌های جان‌فزا 

(بیا و زهره را با نغمه‌های جان‌فزا پر کن)

توضیح: شاعر از طوطی و بلبل می‌خواهد که با نغمه‌های زیبا زهره (معشوق) را شاد کنند.

دعوی خوبی کن بیا تا صد عدو و آشنا 

(بیایید خوبی را نشان دهید تا دشمنان و دوستان را شاد کنید)

توضیح: شاعر دعوت به خوبی و محبت می‌کند تا همه را تحت تأثیر قرار دهد.

با چهره‌ای چون زعفران با چشم تر آید گوا 

(با چهره‌ای زیبا و اشک‌آلود مانند زعفران بیایید)

توضح: زیبایی و لطافت چهره معشوق را توصیف می‌کند که با احساسات عمیق همراه است.

غم جمله را نالان کند تا مرد و زن افغان کند 

(غم همه را ناله‌کننده می‌کند و همه را به درد می‌آورد)

توضیح: غم باعث ناراحتی و درد برای همه افراد می‌شود.

که داد ده ما را ز غم‌، کاو گشت در ظلم اژدها 

(کسی که ما را از غم نجات دهد، مانند کسی است که در برابر ظلم ایستاده است)

توضیح: شاعر به دنبال کسی است که او را از غم نجات دهد.

غم را بدرانی شکم با دورباش‌ِ زیر و بم 

(غم را با شادی و خوشحالی از بین ببر)

توضیح: شاعر می‌خواهد که شادی بر غم غلبه کند.

تا غلغل افتد در عدم از عدل تو ای خوش صدا 

(تا صدای خوش تو باعث شادی در عدم شود)

توضیح: صدای زیبا و دلنشین معشوق می‌تواند جهان را شاد کند.

ساقی تو ما را یاد کن صد خیک را پرباد کن 

(ای ساقی، ما را فراموش نکن و خمره‌ها را پر کن)

توضیح: شاعر از ساقی می‌خواهد که به یاد او باشد و شراب را پر کند.

ارواح را فرهاد کن در عشق آن شیرین لقا 

(روح‌ها را شاد کن با عشق آن معشوق زیبا)

توضیح: عشق به معشوق باعث شادی روح‌ها می‌شود.

چون تو سرافیل‌ِ دلی‌، زنده‌کن‌ِ آب و گلی 

(تو مانند سرافیل هستی که دل‌ها را زنده می‌کند)

توضیح: معشوق مانند فرشته‌ای است که زندگی به دل‌ها می‌بخشد.

دردم ز راه مقبلی در گوش ما نفخه خدا 

(درد من از عشق توست که در گوش ما نفخه الهی است)

توضیح: عشق معشوق دردآور است اما به نوعی مقدس و الهی نیز هست.

ما همچو خرمن ریخته گندم به کاه آمیخته 

(ما مانند خوشه‌های گندم هستیم که با کاه آمیخته شده‌اند)

توضیح: شاعر احساس می‌کند که در میان مشکلات گم شده است.

هین از نسیم باد‌ِ جان‌، که را ز گندم کن جدا 

(بیا از نسیم باد جان، ما را از غم جدا کن)

توضیح: شاعر خواستار آزادی از غم و مشکلات است.

تا غم به سوی غم رود خرم سوی خرم رود 

(تا غم به سمت غم برود و شادی به سمت شادی بیاید)

توضیح: شاعر آرزو دارد که غم‌ها بروند و شادی‌ها بیایند.

تا گل به سوی گل رود تا دل برآید بر سما 

(تا گل‌ها به هم برسند و دل‌ها به آسمان بروند)

توضیح: اتحاد و نزدیکی عشق باعث شادی می‌شود.

این دانه‌های نازنین محبوس مانده در زمین 

(این دانه‌های زیبا در زمین محبوس مانده‌اند)

توضیح: دانه‌های زیبا باید آزاد شوند تا رشد کنند.

در گوش یک باران خوش موقوف یک باد صبا 

(در انتظار بارانی خوش برای آزادی این دانه‌ها هستیم)

توضیح: باران نماد رحمت و شادابی است.

تا کار جان چون زر شود با دلبران هم‌بر شود 

(تا زندگی مانند طلا شود و با معشوقان یکی شود)

توضیح: زندگی با عشق زیباتر و ارزشمندتر می‌شود.

پا بود اکنون سر شود‌، که بود اکنون کهربا 

(آنچه اکنون پا است، ممکن است روزی سر باشد)

توضیح: هر چیزی ممکن است تغییر کند و ارزش جدیدی پیدا کند.

خاموش کن آخر دمی دستور بودی گفتمی 

(حالا سکوت کن، چون من چیزی گفته‌ام)

توضیح: شاعر از دیگران می‌خواهد که سکوت کنند تا او صحبت کند.

سرّی که نفکنده‌ست کس در گوش اخوان صفا 

(سری وجود دارد که هیچ کس آن را نمی‌داند)

توضیح: اشاره به رازهایی دارد که فقط در دل دوستان واقعی قابل فهم است.

در مجموع، این شعر به زیبایی احساسات عاشقانه، غم، شادی و جستجوی آزادی را بیان می‌کند. شاعر به دنبال زیبایی، عشق و نزدیکی عاطفی است و از معشوق می‌خواهد که با صدای دلنشین خود دل‌ها را شاد کند.

مطالعه بیشتر