
عاشقم از عاشقان نگریختم
وز مصاف ای پهلوان نگریختم
عاشقم از عاشقان نگریختم
وز مصاف ای پهلوان نگریختم
حمله بردم سوی شیران همچو شیر
همچو روبه از میان نگریختم
قصد بام آسمان می داشتم
از میان نردبان نگریختم
چون که من دارو بدم هر درد را
از صداع این و آن نگریختم
هیچ دیدی دارو کز دردی گریخت
داروم من همچنان نگریختم
پیرو پیغامبران بودم به جان
من ز تهدید خسان نگریختم
زنده کوشم در شکار زندگی
زنده باشم چون ز جان نگریختم
چشم تیراندازش آنگه یافتم
که ز تیر خرکمان نگریختم
زخم تیغ و تیر من منصور شد
چون که از زخم سنان نگریختم
بحر قندم از ترش باکیم نیست
سودمندم از زیان نگریختم
شمس تبریزی چو آمد آشکار
ز آشکارا و نهان نگریختم
سحری کرد ندایی عجب آن رشک پری که گریزید ز خود در چمن بیخبری رو به دل کردم و گفتم که زهی…
گوش من منتظر پیام تو را جان به جان جسته یک سلام تو را در دلم خون شوق میجوشد منتظر بوی جوش…
بوی دلدار ما نمیآید طوطی این جا شکر نمیخاید هر مقامی که رنگ آن گل نیست بلبل جانها بنسراید خوش برآییم دوست…
گفتی که زیان کنی زیان گیر گفتی که تو ملحدی چنان گیر گفتی که تو روبهی نهای شیر ما را سقط همه…
هیچ خمری بیخماری دیدهای هیچ گل بیزخم خاری دیدهای در گلستان جهان آب و گل بی خزانی نوبهاری دیدهای چونک غم پیش…
تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم دیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدم برف بدم گداختم…
الا هات حمرا کالعندم کانی ما زجتها عن دمی و یبدو سناها علی وجنتی اذا انحدرت کاسها عن فمی فطوبی لسکراء من…
طواف کعبه دل کن اگر دلی داری دلست کعبه معنی تو گل چه پنداری طواف کعبه صورت حقت بدان فرمود که تا…