غزل شمارهٔ ۳۰۲۱ – شیردلا صد هزار شیردلی کرده‌ای

مولانا molana

شیردلا صد هزار شیردلی کرده‌ای
در کرم از آفتاب نیز سبق برده‌ای
چشم ببند و بکن بار دگر رحمتی
بشکن سوگند را گر به خدا خورده‌ای
بنگر کاین دشمنان دست‌زنان گشته‌اند
چونک در این خشم و جنگ پایِ خود افشرده‌ای
میل تو با کیست جان!؟ تا بشوم خاک او
چاکر آن کس شوم کش به کس اشمرده‌ای
ای تن آخر بجنب بر خود و جهدی بکن
جهد مبارک بوَد، از چه تو پژمرده‌ای ؟
خیز برو پیش دوست روی بنه بر زمین
کای صنمِ چون شکر از چه بیازرده‌ای ؟
خواجه جان شمس دین مفخر تبریزیان
این سرم از نخل تست زانک تو پرورده‌ای
مولانا molana

مطالعه بیشتر