
زهی حلاوت پنهان در این خلای شکم
مثال چنگ بود آدمی نه بیش و نه کم
زهی حلاوت پنهان در این خلای شکم
مثال چنگ بود آدمی نه بیش و نه کم
چنانک گر شکم چنگ پر شود مثلا
نه ناله آید از آن چنگ پر نه زیر و نه بم
اگر ز روزه بسوزد دماغ و اشکم تو
ز سوز ناله برآید ز سینهات هر دم
هزار پرده بسوزی به هر دمی زان سوز
هزار پایه برآری به همت و به قدم
شکم تهی شو و می نال همچو نی به نیاز
شکم تهی شو و اسرار گو به سان قلم
چو پر شود شکمت در زمان حشر آرد
به جای عقل تو شیطان به جای کعبه صنم
چو روزه داری اخلاق خوب جمع شوند
به پیش تو چو غلامان و چاکران و حشم
به روزه باش که آن خاتم سلیمان است
مده به دیو تو خاتم مزن تو ملک به هم
وگر ز کف تو شد ملک و لشکرت بگریخت
فرازآید لشکرت بر فراز علم
رسید مایده از آسمان به اهل صیام
به اهتمام دعاهای عیسی مریم
به روزه خوان کرم را تو منتظر می باش
از آنک خوان کرم به ز شوربای کلم
روح زیتونیست عاشق نار را نار میجوید چو عاشق یار را روح زیتونی بیفزا ای چراغ ای معطل کرده دست افزار را…
سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم در بادیه مردان محوست تو را جم جم در عالم پرآتش در محو سر…
ای دل ز شاه حوران یا قبله صبوران کن شکر با شکوران تو فتنه را مشوران من مرد فتنه جویم من ترک…
خیک دل ما مشک تن ما خوش نازکنان بر پشت سقا از چشمه جان پر کرد شکم کای تشنه بیا ای تشنه…
صلا ای صوفیان کامروز باری سماع است و شراب و عیش آری صلا که ساعتی دیگر نیابی ز مشرق تا به مغرب…
علتی باشد که آن اندر بهاران بد شود گر زمستان بد بود اندر بهاران صد شود بر بهار جان فزا زنهار تو…
من کجا بودم عجب بیتو این چندین زمان در پی تو همچو تیر در کف تو چون کمان تو مرا دستور ده…
ای بداده دیدههای خلق را حیرانیی وی ز لشکرهای عشقت هر طرف ویرانیی ای مبارک چاشتگاهی کآفتاب روی تو عالم دل را…