غزل شماره ۱۰ از غزلیات شهریار؛ زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها

غزل شماره ۱۰ از غزلیات شهریار را در سایت ادبی و هنری نتیش به همراه تفسیر قرار دادهایم. غزلیات شهریار به دلیل زیبایی و عمق معناییشان، محبوبیت زیادی در بین مردم دارند و تأثیر زیادی بر شاعران و نویسندگان بعد از خود گذاشتهاند.
غزل شماره ۱۰
زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها
مستم از ساغر خون جگر آشامیها
بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت
شادکامم دگر از الفت ناکامیها
بخت برگشته ما خیره سری آغازید
تا چه بازد دگرم تیرهسرانجامیها
دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت
ساختم این همه تا وارهم از خامیها
تا که نامی شدم از نام نبردم سودی
گر نمردم من و این گوشه گمنامیها
نشود رامِ سر زلف دلآرامم دل
ای دل از کف ندهی دامن آرامیها
باده پیمودن و راز از خط ساقی خواندن
خرم از عیش نشابورم و خیامیها
شهریارا ورق از اشک ندامت میشوی
تا که نامت نبرد در افق نامیها
تفسیر این شعر
این شعر از شاعر بزرگ ایرانی، شهریار است و به مضامین زندگی، ناکامیها، عشق و جستجوی آرامش اشاره دارد. در ادامه، متن شعر را به زبان ساده توضیح میدهم:
زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها:
شاعر میگوید که زندگیاش پر از ناکامیها و شکستها شده است.
مستم از ساغر خون جگر آشامیها:
او از درد و رنجهایش مینوشد و مست است؛ این مستی ناشی از غم و اندوه عمیق اوست.
بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت:
شاعر اشاره میکند که به خاطر ناکامی در عشق، ارتباطات و الفتهایش از بین رفته است.
شادکامم دگر از الفت ناکامیها:
او دیگر نمیتواند از ناکامیها شاد باشد و به نوعی به این وضعیت عادت کرده است.
بخت برگشته ما خیره سری آغازید:
بخت بد او به نوعی خود را نشان داده و زندگیاش را دچار مشکل کرده است.
تا چه بازد دگرم تیرهسرانجامیها:
او میپرسد که چه زمانی این وضعیت تیره و ناامیدکننده به پایان خواهد رسید.
دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت:
او به دلتنگی و دوری از عشق اشاره میکند که باعث سوختن روحش شده است.
ساختم این همه تا وارهم از خامیها:
او تلاش کرده تا از نادانی و خامی خود دور شود و به بلوغ برسد.
تا که نامی شدم از نام نبردم سودی:
شاعر میگوید که حتی اگر مشهور شوم، از آن سودی نخواهم برد.
گر نمردم من و این گوشه گمنامیها:
او در گوشهای ناشناخته زندگی میکند و اگر زنده بماند، هیچ فایدهای ندارد.
نشود رامِ سر زلف دلآرامم دل:
دلش نمیتواند آرام بگیرد و به نوعی درگیر عشق و وابستگی است.
ای دل از کف ندهی دامن آرامیها:
شاعر به دلش میگوید که آرامش را از دست ندهد و باید برای آرامش تلاش کند.
باده پیمودن و راز از خط ساقی خواندن:
او به لذت نوشیدن شراب و خواندن رازها اشاره میکند که باعث خوشحالیاش میشود.
خرم از عیش نشابورم و خیامیها:
شاعر از خوشحالی در زندگیاش یاد میکند و به نشابور (شهری در ایران) و خیام (شاعر معروف) اشاره دارد.
شهریارا ورق از اشک ندامت میشوی:
او به شهریار (خودش) اشاره میکند که اگر از اشک ندامت بگذرد، چه خواهد شد.
تا که نامت نبرد در افق نامیها:
او امیدوار است که نامش در افقهای بلند و معروف باقی بماند.
نتیجهگیری
این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره زندگی، ناکامیها و جستجوی آرامش است. شهریار با استفاده از تصاویری زیبا و نمادین، احساسات خود را درباره عشق، رنج و تلاش برای یافتن خوشبختی بیان میکند. در نهایت، او بر این نکته تأکید دارد که زندگی پر از چالشهاست، اما همچنان باید به دنبال خوشیها و آرامش بود.