غزل شمارهٔ ۲۴۷۰ – جان به فدای عاشقان خوش هوسی است عاشقی

مولانا molana

جان به فدای عاشقان خوش هوسی است عاشقی
عشق پرست ای پسر باد هواست مابقی
از می عشق سرخوشم آتش عشق مفرشم
پای بنه در آتشم چند از این منافقی
از سوی چرخ تا زمین سلسله‌ای است آتشین
سلسله را بگیر اگر در ره خود محققی
عشق مپرس چون بود عشق یکی جنون بود
سلسله را زبون بود نی به طریق احمقی
عشق پرست ای پسر عشق خوش است ای پسر
رو که به جان صادقان صاف و لطیف و صادقی
راه تو چون فنا بود خصم تو را کجا بود
طاقت تو که را بود کآتش تیز مطلقی
جان مرا تو بنده کن عیش مرا تو زنده کن
مست کن و بیافرین بازنمای خالقی
یک نفسی خموش کن در خمشی خروش کن
وقت سخن تو خامشی در خمشی تو ناطقی
بی‌دل و جان سخنوری شیوه گاو سامری
راست نباشد ای پسر راست برو که حاذقی

مولانا molana

مطالعه بیشتر