
هر سنگ دل در این ره قلب از گهر نداند
هر عنکبوت جوله در تار و پود آن چه
از ذوق صنعت خود ذوق دگر نداند
وان کو ز چه برافتد در جام و ساغر افتد
مستیش در سر افتد پا را ز سر نداند
حجاب از چشم بگشایی که سبحان الذی اسری جمال خویش بنمایی که سبحان الذی اسری شراب عشق میجوشی از آن سوتر ز…
باز شکستند خلق سلسله یا مسلمین باز درافکند عشق غلغله یا مسلمین دشمن جانهای ماست دوستی دوستان مادر فتنه شدهست حامله یا…
به خدمت لبت آمد به انتجاع شکر که از لب شکرین بخش یک دو صاع شکر تو ارتقا به سخا جو مگو…
بر ملک نیست نهان حال دل و نیک و بدش نفس اگر سر بکشد گوش کشان میکشدش جان دل اصل دل و…
یا ساقی شرف بشراباتک زندی فالراح مع الروح من افضالک عندی برخیز که شورید خرابات افندی مستان نگر و نقل و شرابات…
اگر عشقت به جای جان ندارم به زلف کافرت ایمان ندارم چو گفتی ننگ می داری ز عشقم غم عشق تو را…
بازم صنما چه میفریبی بازم به دغا چه میفریبی هر لحظه بخوانیم که ای دوست ای دوست مرا چه میفریبی عمری تو…
صبح آمد و صحیفه مصقول برکشید وز آسمان سپیدهٔ کافور بردمید صوفیِ چرخ خرقه و شال کبود خویش تا جایگاه ناف به عمدا…