غزل شمارهٔ ۲۰۹۰ – به پیش آر سغراق گلگون من

مولانا molana

به پیش آر سغراق گلگون من

ندانم که باده‌ست یا خون من

نجاتی است جان را ز غرقاب غم

چو کشتی نوحی به جیحون من

مرا خوش بشوید ز آب و ز گل

رساند به اصل و به عرجون من

در اجزای من خوش درآمیخته

به خویشی چو موسی و هارون من

زهی آب حیوان زهی آتشی

که جمعند هر دو به کانون من

چو نایم ببوسد چو دفم زند

چه خوش چنگ درزد به قانون من

برو باقی از ساقی من بجوی

کز او یافت شیرینی افسون من