
باز ترش شدی مگر یار دگر گزیدهای
دست جفا گشادهای پای وفا کشیدهای
باز ترش شدی مگر یار دگر گزیدهای
دست جفا گشادهای پای وفا کشیدهای
دوش ز درد دل مها تا به سحر نخفتهام
ز آنک تو مکر دشمنان در حق من شنیدهای
ای دم آتشین من خیز توی گواه دل
ای شب دوش من بیا راست بگو چه دیدهای
آینهای خریدهای مینگری به روی خود
در پس پرده رفتهای پرده من دریدهای
عقل کجا که من کنون چاره کار خود کنم
عقل برفت یاوه شد تا تو به من رسیدهای
لعبت صورت مرا دوختهای به جادوی
سوزنهای بوالعجب در دل من خلیدهای
بر در و بام دل نگر جمله نشان پای توست
بر در و بام مردمان دوش چرا دویدهای
هر کی حدیث میکند بر لب او نظر کنم
از هوس دهان تو تا لب کی گزیدهای
تهمت دزد برنهم هر کی دهد نشان تو
کاین ز کجا گرفتهای وین ز کجا خریدهای
طیبالله عیشکم، لا اوحشالله من ابی لست انسی احبتی، والجفا لیس مذهبی سایه بر بندگان فکن، که تو مهتاب هر شبی سخنی…
ای درآورده جهانی را ز پای بانگ نای و بانگ نای و بانگ نای چیست نی آن یار شیرین بوسه را بوسه…
چون بسته کنی راهی آخر بشنو آهی از بهر خدا بشنو فریاد و علی اللهی در روح نظر کردم بیرنگ چو آبی…
ناله ای کن عاشقانه درد محرومی بگو پارسی گو ساعتی و ساعتی رومی بگو خواه رومی خواه تازی من نخواهم غیر تو…
جان بر کف خود داری ای مونس جان زوتر من نیک سبک گشتم آن رطل گران زوتر از باده بسی ساغر فربه…
من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا من از کجا غم باران و ناودان ز کجا چرا به عالم…
املا قدح البقا ندیمی! من خمرة دنک القدیم صحیح المی و داو سقمی من غمزة لحظک السقیم للعشق ظعنت یا مقیما والظاعن…
سر از بهر هوس باید چو خالی گشت سر چه بود چو جان بهر نظر باشد روان بینظر چه بود نظر در…