
ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی
از کار خود افتادی در کار دگر رفتی
ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی
از کار خود افتادی در کار دگر رفتی
صد بار ببخشودم بر تو به تو بنمودم
ای خویش پسندیده هین بار دگر رفتی
صد بار فسون کردم خار از تو برون کردم
گلزار ندانستی در خار دگر رفتی
گفتم که توی ماهی با مار چه همراهی
ای حال غلط کرده با مار دگر رفتی
مانند مکوک کژ اندر کف جولاهه
صد تار بریدی تو در تار دگر رفتی
گفتی که تو را یارا در غار نمیبینم
آن یار در آن غار است تو غار دگر رفتی
چون کم نشود سنگت چون بد نشود رنگت
بازار مرا دیده بازار دگر رفتی
بقا اندر بقا باشد طریق کم زنان ای دل یقین اندر یقین آمد قلندر بیگمان ای دل به هر لحظه ز تدبیری…
داد جاروبی به دستم آن نگار گفت کز دریا برانگیزان غبار باز آن جاروب را ز آتش بسوخت گفت کز آتش تو…
سیدی انی کلیل انت فی زی النهار اشتکی من طول لیلی الفرار این الفرار لیلتی مدت یداها امسکت ذیل الصباح لیلتی دار…
طبیب درد بیدرمان کدامست رفیق راه بیپایان کدامست اگر عقلست پس دیوانگی چیست وگر جانست پس جانان کدامست چراغ عالم افروز مخلد…
باز چه شد تو را دلا باز چه مکر اندری یک نفسی چو بازی و یک نفسی کبوتری همچو دعای صالحان دی…
روی تو به رنگریز کان ماند زلف تو به نقش بند جان ماند گر سایه برگ گل فتد بر تو بر عارض…
زندگانی مجلس سامی باد در سروری و خودکامی نام تو زنده باد کز نامت یافتند اصفیا نکونامی میرسانم سلام و خدمتها که…
آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد امسال در این خرقه زنگار برآمد آن ترک که آن سال به یغماش بدیدی…