غزل شمارهٔ ۱۰۱۵ – ای شاهد سیمین ذقن درده شرابی همچو زر

مولانا molana

ای شاهد سیمین ذقن درده شرابی همچو زر
تا سینه‌ها روشن شود افزون شود نور نظر
کوری هشیاران ده آن جام سلطانی بده
تا جسم گردد همچو جان تا شب شود همچون سحر
چون خواب را درهم زدی درده شراب ایزدی
زیرا نشاید در کرم بر خلق بستن هر دو در
ای خورده جام ذوالمنن تشنیع بیهوده مزن
زیرا که فاز من شکر زیرا که خاب من کفر
ای تو مقیم میکده هم مستی و هم می‌زده
تشنیع‌های بیهده چون می‌زنی ای بی‌گهر

مولانا molana

مطالعه بیشتر