
ای دم به دم مصور جان از درون تن
نزدیکتر ز فکرت این نکتهها به من
ای دم به دم مصور جان از درون تن
نزدیکتر ز فکرت این نکتهها به من
ز آینده و گذشته چرا یاد میکنم
که لذت زمانی و هم قبله زمن
جان حقایقی و خیالات دلربا
و آن نقشهای مه که نگنجد در این دهن
گر تو را بخت یار خواهد بود عشق را با تو کار خواهد بود عمر بیعاشقی مدان به حساب کان برون از…
ای نور افلاک و زمین چشم و چراغ غیب بین ای تو چنین و صد چنین مخدوم جانم شمس دین تا غمزهات…
بگویم مثالی از این عشق سوزان یکی آتشی در نهانم فروزان اگر میبنالم وگر میننالم به کار است آتش به شبها و…
ای رونق نوبهار برگو وی شادی لاله زار برگو بیغصه می فروش مینوش بیزحمت شاخ خار برگو ای بلبل و ای هزاردستان…
امروز جمال تو سیمای دگر دارد امروز لب نوشت حلوای دگر دارد امروز گل لعلت از شاخ دگر رُستهست امروز قدِ سروت…
ساربانا اشتران بین سر به سر قطار مست میر مست و خواجه مست و یار مست اغیار مست باغبانا رعد مطرب ابر…
ایا خورشید بر گردون سواره به حیله کرده خود را چون ستاره گهی باشی چو دل اندر میانه گهی آیی نشینی بر…
آنک چنان میرود ای عجب او جان کیست سخت روان میرود سرو خرامان کیست حلقه آن جعد او سلسله پای کیست زلف…