خانه » وبلاگ » غزل شمارهٔ ۲۳۱۳ – ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده

غزل شمارهٔ ۲۳۱۳ – ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده

ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده
اندیشه تو هر دم در بنده اثر کرده
ای هر چه بیندیشی در خاطر تو آید
بر بنده همان لحظه آن چیز گذر کرده
از شیوه و ناز تو مشغول شده جانم
مکر تو به پنهانی خود کار دگر کرده
بر یاد لب تو نی هر صبح بنالیده
عشقت دهن نی را پرقند و شکر کرده
از چهره چون ماهت وز قد و کمرگاهت
چون ماه نو این جانم خود را چو کمر کرده
خود را چو کمر کردم باشد به میان آیی
ای چشم تو سوی من از خشم نظر کرده
از خشم نظر کردی دل زیر و زبر کردی
تا این دل آواره از خویش سفر کرده

مولانا molana

مطالعه بیشتر

شاید دوست داشته باشید!

مولانا

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

ورود به سایت

بازنشانی گذرواژه ایجاد حساب کاربری

غزل شمارهٔ ۲۳۱۳ – ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده

غزل شمارهٔ ۲۵۸۶ – گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی

غزل شمارهٔ ۲۲۰۹ – ای ز رویت تافته در هر زمانی نور نو

غزل شمارهٔ ۱۷۱۶ – امشب جان را ببر از تن چاکر تمام

غزل شمارهٔ ۶۹۸ – آن کس که ز تو نشان ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۲۱ – گرم درآ و دم مده باده بیار و غم ببر

غزل شمارهٔ ۲۰۳۷ – چون جان تو می‌ستانی چون شکر است مردن

غزل شمارهٔ ۱۸۹۴ – گر زانک ملولی ز من ای فتنه حوران

غزل شمارهٔ ۷۷۴ – به میان دل خیال مه دلگشا درآمد