ای بی تو حیات‌ها فسرده
وی بی‌تو سماع مرده مرده
ما بر در عشق حلقه کوبان
تو قفل زده کلید برده
هر آتش زنده از دم توست
رحم آر بر این دم شمرده
خامیم بیا بسوز ما را
در آتش عشق همچو خرده
چون موسی شیر کس نگیریم
با شیر توایم خوی کرده
در پرده مباش ای چو دیده
خوش نیست به پیش دیده پرده
کم گوی ز عشق و عشق می‌خور
گفتن نبود چنانک خورده
مولانا
ز رنگ روی شمس الدین گرم خود بو و رنگستی مرا از روی این خورشید عارستی و ننگستی قرابه دل ز اشکستن…
مولانا
ندیدم در جهان کس را که تا سر پر نبوده‌ست او همه جوشان و پرآتش کمین اندر بهانه جو همه از عشق…
مولانا
هین که آمد به سر کوی تو مجنون دگر هین که آمد به تماشای تو دل خون دگر عاشق روی تو را…
مولانا
چه روز باشد کاین جسم و رسم بنوردیم میان مجلس جان حلقه حلقه می گردیم همی‌خوریم می جان به حضرت سلطان چنانک…
مولانا
در فروبند که ما عاشق این میکده‌ایم درده آن باده جان را که سبک دل شده‌ایم بَرجَه ای ساقیِ چالاک میانْ را…
مولانا
بیا بیا دلدار من دلدار من درآ درآ در کار من در کار من تویی تویی گلزار من گلزار من بگو بگو…
مولانا
حداء الحادی صباحا بهواکم فاتینا صدنا عنکم ظباء حسدونا فابینا و تلاقینا ملاحا فی فناکم خفرات فتعاشقنا بغنج فسبونا و سبینا عذل…
مولانا
شب دوشینه ما بیدار بودیم همه خفتند و ما بر کار بودیم حریف غمزه غماز گشتیم ندیم طره طرار بودیم به گرد…
نتیش | هوش مصنوعی مجله اینترنتی