
ایا بدر الدجی بل انت احسن
اذا وافاک قلب کیف یحزن
ایا بدر الدجی بل انت احسن
اذا وافاک قلب کیف یحزن
فصر یا قلب فی سوق المعالی
له رهنا اذا ما کنت ترهن
ایا نجما خنوسا فی ذراه
تکنس فی صعودک او توطن
فلا یعلوک نحس انت آمن
و لا یغشاک فقر انت مخزن
ایا جسما فنیت فی هواه
له عذر و برهان مبرهن
و ارضعنی لبانا ترتضیه
فمن ارضعته فهو المسمن
اذا ما لم یذقه کیف یحیی
و ان الخلد یدخله من آمن
جان جان مایی، خوشتر از حلوایی چرخ را پر کردی زینت و زیبایی دایهٔ هستیها، چشمهٔ مستیها سرده مستانی، و افت سرهایی…
دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد مگر آن مطرب جانها ز پرده در سرود آمد سراندازان و جانبازان دگرباره بشوریدند…
گر روی بگردانی تو پشت قوی داری کان روی چو خورشیدت صد گون کندت یاری من بیرخ چون ماهت گر روی به…
کسی بگفت ز ما یا از اوست نیکی و شر هنوز خواجه در اینست ریش خواجه نگر عجب که خواجه به رنگی…
آمد بهار خرم و رحمت نثار شد سوسن چو ذوالفقار علی آبدار شد اجزای خاک حامله بودند از آسمان نه ماه گشت…
در خانه نشسته بت عیار که دارد معشوقِ قمرروی شکربار که دارد بی زحمت دیده، رخ خورشید که بیند بی پرده، عیان،…
آن لحظه کآفتاب و چراغ جهان شوی اندر جهان مرده درآیی و جان شوی اندر دو چشم کور درآیی نظر دهی و…
دل بیلطف تو جان ندارد جان بیتو سر جهان ندارد عقل ار چه شگرف کدخداییست بی خوان تو آب و نان ندارد…