
انا فتحنا بابکم لا تهجروا اصحابکم
لا تیئسوا من غابکم لا تدنسوا اثوابکم
انا فتحنا بابکم لا تهجروا اصحابکم
لا تیئسوا من غابکم لا تدنسوا اثوابکم
الحمد لله الذی من علینا بالثنا
فی ظل دین مسند لا تغلقوا ابوابکم
یا اولیا لا تحزنوا اربحتکم لا تغبنوا
اشجعتکم لا تجبنوا لا تحقروا القابکم
یا رب اشرح صدرنا یا رب ارفع قدرنا
یا رب اظهر بدرنا لا تعبدوا اربابکم
ما لی اله غیره نال البرا یا خیره
طاب الموافی سیره لا تخسرو اعقابکم
بوی دل آید از سخن دل حاصل آید از سخن
تا مقبل آید از سخن لا تهتکوا جلبابکم
هر چه آن سرخوش کند بویی بود از یار من هر چه دل واله کند آن پرتو دلدار من خاک را و…
چه حریصی که مرا بیخور و بیخواب کنی درکشی روی و مرا روی به محراب کنی آب را در دهنم تلختر از…
صبحدمی همچو صبح پرده ظلمت درید نیم شبی ناگهان صبح قیامت دمید واسطهها را برید دید به خود خویش را آنچ زبانی…
شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی بسی اشتر بجست از هر سوی کرد بیابانی چو اشتر را ندید از غم…
قرار زندگانی آن نگارست کز او آن بیقراری برقرارست مرا سودای تو دامن گرفتهست که این سودا نه آن سودای پارست منم…
در این سرما سر ما داری امروز سر عیش و تماشا داری امروز توی خورشید و ما پیشت چو ذره که ما…
درهم شکن چو شیشه خود را، چو مست جامی بد نام عشق جان شو، اینست نیکنامی پرذوق، چون صراحی بنشین، اگر نشینی…
برنشست آن شاه عشق و دام ظلمت بردرید همچو ماه هفت و هشت و آفتاب روز عید اختران در خدمت او صد…