
ادرتم علینا صفیةالمدام
فذا ربیع وصل و نوبة التلاقی
و نعمة احاطت جمیعة الانام
تداولوا کوسا واسکروا رؤسا
کذا بکون خقا ولیمة الکرام
فوصلکم مدید صلوا بلا انقطاع
و نزلکم مزید کلوا بلا غرام
فلا یهیم قلبی بظلمة اللیالی
ولا تعام عینی علت عنالمنام
ای بس که از آواز دش واماندهام زین راه من وی بس که از آواز قش گم کردهام خرگاه من کی وارهانی…
باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست گرچه غلط میدهد نیست غلط اوست اوست گاه خوش خوش شود گه همه آتش شود…
روان شد اشک یاقوتی ز راه دیدگان اینک ز عشق بینشان آمد نشان بینشان اینک ببین در رنگ معشوقان نگر در رنگ…
از چشمه جان ره شد در خانه هر مسکین ماننده کاریزی بیتیشه و بیمیتین دل روی سوی جان کرد کای عاشق و…
ای آنک جان ما را در گلشکر کشیدی چون جان و دل ببردی خود را تو درکشیدی ما را چو سایه دیدی…
طرب ای بحر اصل آب حیات ای تو ذات و دگر مهان چو صفات اه چه گفتم کجاست تا به کجا کو…
ببرد خواب مرا عشق و عشق خواب برد که عشق جان و خرد را به نیم جو نخرد که عشق شیر سیاهست…
خاک آن کس شو که آب زندگانش روشنست نیم نانی دررسد تا نیم جانی در تنست گفتمش آخر پی یک وصل چندین…