
افندس مسین کاغا یومیندن
کابیکینونین کالی زویمسن
افندس مسین کاغا یومیندن
کابیکینونین کالی زویمسن
یتی بیرسس یتی قومسس
بیمی تی پاتیس بیمی تی خسس
هله دل من هله جان من
هله این من هله آن من
هله خان من هله مان من
هله گنج من هله کان من
هذا سیدی هذا سندی
هذا سکنی هذا مددی
هذا کنفی هذا عمدی
هذا ازلی هذا ابدی
یا من وجهه ضعف القمر
یا من قده ضعف الشجر
یا من زارنی وقت السحر
یا من عشقه نور النظر
گر تو بدوی ور تو بپری
ز این دلیر جان خود جان نبری
ور جان ببری از دست غمش
از مرده خری والله بتری
ایلا کالیمو ایلا شاهیمو
خاراذی دیدش ذتمش انیمو
یوذ پسه بنی پوپونی لالی
میذن چاکوسش کالی تویالی
از لیلی خود مجنون شدهام
وز صد مجنون افزون شدهام
وز خون جگر پرخون شدهام
باری بنگر تا چون شدهام
گر ز آنک مرا زین جان بکشی
من غرقه شوم در عین خوشی
دریا شود این دو چشم سرم
گر گوش مرا زان سو بکشی
یا منبسطا فی تربیتی
یا مبتشرا فی تهنیتی
ان کنت تری ان تقتلنی
یا قاتلنا انت دیتی
گر خویش تو بر مستی بزنی
هستی تو بر هستی بزنی
در حلقه ما بهر دل ما
شکلی بکنی دستی بزنی
صد گونه خوشی دیدم ز اشی
گفتم که لبت گفتا نچشی
بر گورم اگر آیی بنگر
پرعشق بود چشمم ز کشی
آن باغ بود نی نقش ثمر
و آن گنج بود نی صورت زر
شب عیش بود نی نقل و سمر
لا تسالنی زان چیز دیگر
نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا نام بچه ش چه باشد او خود پیش دوا ما زاده قضا و قضا…
آمد رمضان و عِید با ماست قفل آمد و آن کلید با ماست بربست دهان و دیده بگشاد وان نور که دیده…
شاه گشادست رو، دیده شه بین که راست ؟ باده گلگونِ شه، بر گل و نسرین که راست ؟ شاه در این…
چند نظاره جهان کردن آب را زیر که نهان کردن رنج گوید که گنج آوردم رنج را باید امتحان کردن آنک از…
هم آگه و هم ناگه مهمان من آمد او دل گفت که کی آمد جان گفت مه مه رو او آمد در…
ماییم در این گوشه پنهان شده از مستی ای دوست حریفان بین یک جان شده از مستی از جان و جهان رسته…
عقل آمد عاشقا خود را بپوش وای ما ای وای ما از عقل و هوش یا برو از جمع ما ای چشم…
گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد چو زشت بود به صورت به خوی زشت فزون شد چون دل سیاه بد…