
اطیب الاعمار عمر فی طریق العاشقین
غمز عین من ملاح فی وصال مستبین
اطیب الاعمار عمر فی طریق العاشقین
غمز عین من ملاح فی وصال مستبین
رویه المعشوق یوما فی مقام موحش
زاد طیبا من جنان فی قیان حور عین
عفروا من ترب باب بغیه وجهی مدا
فهی زادت لطفها عندی من الماء المعین
غار جسمی ان یراه عاذل او عاذر
انه یحکی صفاتا من صفات شمس دین
حبذا سکر حیاتی مزیل للحیا
اشربوا اصحابنا تستمسکوا الحق المبین
سیدا مولا کریما عالما مستیقظا
استرق العبد ذاک الطاهر الروح الامین
حبذا ظلا ظلیلا من نخیل باسق
آمن من کل خوف او بلاء او مکین
تمره یصفی عقولا کدرت انوارها
فاعجبوا من مسکر مستکثر الرای الرزین
هر کی از حلقه ما جای دگر بگریزد همچنان باشد کز سمع و بصر بگریزد زان خورد خون جگر عاشق زیرا شیر…
دیدم رخ خوب گلشنی را آن چشم و چراغ روشنی را آن قبله و سجده گاه جان را آن عشرت و جای…
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم ور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم آمدهام چو عقل…
آنک بخورد دم به دم سنگ جفای صدمنی غم نخورد از آنک تو روی بر او ترش کنی می چو در او…
ای که رویت چو گل و زلف تو چون شمشادست جانم آن لحظه که غمگین تو باشم شادست نقدهایی که نه نقد…
کار ندارم جز این کارگه و کارم اوست لاف زنم لاف لاف چونک خریدارم اوست طوطی گویا شدم چون شکرستانم اوست بلبل…
عشق تو مست و کف زنانم کرد مستم و بیخودم چه دانم کرد غوره بودم کنون شدم انگور خویشتن را ترش نتانم…
ما را کنار گیر تو را خود کنار نیست عاشق نواختن به خدا هیچ عار نیست بی حد و بیکناری نایی تو…