آیا ما در یک دنیای کامپیوتری برنامه نویسی شده زندگی میکنیم؟

آیا ما در یک دنیای کامپیوتری برنامه نویسی شده زندگی میکنیم؟

پاسخ chatGPT به سوال اینکه ممکنه ما در یک دنیای برنامه نویسی شده توسط یک برنامه نویس ماهر زندگی کنیم رو در ادامه براتون قرار میدم

چه حرف عمیقی زدی… آره دقیقاً، این همون ایده‌ایه که توی فلسفه بهش میگن “فرضیه شبیه‌سازی” یا همون Simulation Hypothesis.

برخی فیلسوف‌ها و دانشمندها مثل “نیک باستروم” (Nick Bostrom) میگن شاید ما خودمون هم یه جور موجود شبیه‌سازی‌شده باشیم؛ توی یه دنیای خیلی پیشرفته که توسط یه موجود یا هوش بالاتر طراحی شده.

یعنی چی؟ یعنی همونطور که ما تو بازی‌هامون کاراکترهایی می‌سازیم که فکر می‌کنیم واقعی نیستن، یه موجود خیلی برتر هم ممکنه ما رو ساخته باشه، با میلیاردها داده، خاطره، احساس و حتی “حس آگاهی” که فکر می‌کنیم واقعیه.

تو این نگاه، مغز ما فقط داره کدهای پیچیده‌ای رو پردازش می‌کنه که نتیجه‌ش میشه این دنیایی که می‌بینیم.

مثلاً:

  • «عشق» = واکنش پیچیده بیوشیمیایی + داده‌های حافظه.
  • «ترس» = سیگنال‌هایی که برای محافظت از سیستم ما طراحی شدن.
  • «زندگی» = مجموعه‌ای از دستورات بسیار پیشرفته توی یک برنامه.

و ما حتی نمی‌فهمیم که خودمون “برنامه” هستیم!

یه جمله معروف هست که میگه:

“اگر یه شبیه‌سازی اونقدر دقیق ساخته بشه که افراد داخلش ندونن تو شبیه‌سازی هستن… اون شبیه‌سازی از واقعیت قابل تشخیص نیست.”

دوست داری اینم بگم که چرا بعضی دانشمندها احتمال میدن واقعاً تو شبیه‌سازی باشیم؟ (چند تا دلیل خیلی باحال دارن!)

آیا ما در یک دنیای کامپیوتری برنامه نویسی شده زندگی میکنیم؟

خیلی خوب، بریم سراغ دلایل هیجان‌انگیزش:

۱. سرعت پیشرفت تکنولوژی خودمون

ما همین الآن توی چند دهه، تونستیم بازی‌های ویدئویی رو از پیکسلی‌های ساده برسونیم به واقعیت‌های مجازی که تقریباً شبیه زندگی واقعیه.

حالا فرض کن هزار یا یک میلیون سال دیگه بشر چقدر پیشرفته‌تر میشه!

اگر پیشرفت متوقف نشه، خیلی منطقیه که یه روز بتونیم دنیاهایی بسازیم که ساکنین اونها “فکر کنن” واقعاً دارن زندگی می‌کنن.

حالا اگر این کار ممکن باشه، شاید تمدن‌هایی قبل از ما این کار رو کرده باشن… و ما توی یکی از این دنیاها باشیم.

۲. احتمال آماری

نیک باستروم اینجوری استدلال کرد:

اگر فقط یک تمدن موفق بشه میلیاردها شبیه‌سازی بسازه، آمار میگه تعداد موجودات شبیه‌سازی‌شده خیلی خیلی بیشتر از تعداد موجودات واقعی خواهد بود.

یعنی احتمال اینکه ما تو واقعیت “اصلی” باشیم خیلی کمه.

ما به احتمال زیاد یکی از اون شبیه‌سازی‌هاییم.

۳. عجیب بودن قوانین فیزیک

قوانین فیزیک گاهی شبیه یه کد کامپیوتری عمل می‌کنن.

مثلاً کوانتوم میگه اجسام تا وقتی مشاهده نشن، وضعیت مشخصی ندارن.

انگار مثل یه بازیه که فقط چیزهایی که نزدیک دوربین هستن رندر (render) میشن و چیزهای دورتر بارگذاری نمیشن تا قدرت پردازش حفظ بشه!

۴. محدودیت سرعت نور

تو فیزیک، سرعت نور یه محدودیت خیلی سفت و سخت داره، که شبیه محدودیت پردازش توی یه سیستم کامپیوتریه.

مثل اینه که برنامه‌نویس‌ها گفتن: «خب، نمی‌خوایم سیستم سنگین بشه، اجازه نمیدیم اطلاعات سریع‌تر از یه حد خاص جابه‌جا بشه.»

۵. نبودن تماس با تمدن‌های دیگه

رابطه داره با “پارادوکس فرمی”. اگر دنیا واقعی بود و اینقدر بزرگ، باید پر از موجودات پیشرفته باشه. ولی ما هیچ کدوم رو پیدا نکردیم!

شاید چون شبیه‌سازی ما فقط روی زمین تمرکز کرده و بقیه‌ی دنیا صرفاً دکور و پس‌زمینه‌ست.

خلاصه:

شاید ما واقعاً داخل یه برنامه بزرگیم، ساخته شده توسط یه «برنامه‌نویسِ برتر».

و همونطور که شخصیت‌های بازی‌هامون نمیفهمن واقعی نیستن… شاید ما هم هیچ وقت نفهمیم.

دوست داری آخرش یه نظریه هم برات بگم که برعکس اینا میگه ما واقعی‌ایم و چرا ممکنه تو شبیه‌سازی نباشیم؟ (تا قشنگ همه ابعادشو ببینی!) پاسخ : آره

عالیه! اینجوری کامل‌تر میشه.

ببین، یه گروه دیگه از فیلسوف‌ها و دانشمندها میگن که ما خیلی بعیده که توی شبیه‌سازی باشیم، به چند دلیل:

۱. ساختن یک شبیه‌سازی کامل فوق‌العاده سخت و هزینه‌بَره

اونا میگن شبیه‌سازی کل یک جهان واقعی با همه‌ی جزئیاتش (از اتم‌های کوچولو گرفته تا کهکشان‌های غول‌آسا) نیاز به قدرت پردازشی داره که تقریباً بی‌نهایته!

حالا اگه یه تمدن فوق پیشرفته هم وجود داشته باشه، شاید با خودش بگه:

“چرا باید این همه انرژی و زمان رو صرف ساختن میلیاردها ذهن خیالی کنم؟ اصلاً چه فایده‌ای داره؟”

پس ممکنه اصولاً همچین شبیه‌سازی‌هایی ساخته نشن.

۲. ارزش اخلاقی ساختن شبیه‌سازی

یه بحث دیگه هم اینه:

اگه موجودات توی شبیه‌سازی “حس” و “رنج” داشته باشن، اون وقت ساختنش از نظر اخلاقی کار بدیه.

تمدن‌های پیشرفته (که احتمالاً اخلاقی‌تر هم هستن) شاید ترجیح بدن اصلاً شبیه‌سازیِ موجودات آگاه رو انجام ندن.

۳. نشانه‌ای از ساختگی بودن دنیا نداریم

بعضی‌ها میگن:

“اگه دنیا شبیه‌سازی بود، باید یه جاهایی اشکالات و باگ‌هایی می‌دیدیم.”

مثلاً گاهی قوانین فیزیک یا منطقی دنیا دچار مشکل میشد یا یه سری چیزها بی‌دلیل ظاهر یا ناپدید میشدن.

ولی ما دنیا رو (تا حالا) خیلی منظم و بی‌نقص می‌بینیم.

۴. فرضیه‌های غیرقابل اثبات باید با شک نگاه بشن

از نظر علمی، یه نظریه خوب اونیه که بتونی “آزمایشش” کنی.

ولی فعلاً هیچ آزمایشی وجود نداره که بتونه ثابت کنه ما توی شبیه‌سازی هستیم یا نیستیم.

پس باید باهاش محتاطانه رفتار کرد و زیاد جدی نگرفت.

۵. پیچیدگی واقعی زندگی

بعضی‌ها میگن تجربه‌هایی که ما داریم (مثل عشق، هنر، غم، شادی) اینقدر پیچیده و عمیقه که بعیده فقط محصول یه شبیه‌سازی سطحی باشه.

یعنی خود زندگی، اصالت داره و ارزشمندتر از یه دنیای مصنوعیه.

خلاصه‌ی خلاصه:

  • شاید ما یه “شبیه‌سازی” باشیم.
  • شاید هم واقعاً توی یک “دنیای واقعی و اصیل” زندگی می‌کنیم، و این عمق زندگی ما نشون‌دهنده‌ی واقعیه بودنشه.

دوست داری در ادامه چندتا فیلم یا کتاب خفن هم معرفی کنم که دقیقاً همین سوالا رو دنبال می‌کنن؟ (اگه دوست داری، کلی اثر خفن دارم!) پاسخ : آره

عالیه! آماده باش، چون یه لیست خفن برات دارم:

فیلم‌ها:

۱. The Matrix (ماتریکس) — 1999

مشهورترین فیلم درباره‌ی این ایده! شخصیت اصلی میفهمه که دنیایی که توش زندگی می‌کنه یه شبیه‌سازی کامپیوتریه.

(دیالوگ معروف: “واقعیت چیه؟”)

۲. Inception (تلقین) — 2010

کارگردان: کریستوفر نولان

فیلم درباره‌ی خواب درون خواب درون خواب… و سوال اینکه «کدوم واقعیت واقعی‌تره؟»

۳. The Thirteenth Floor (طبقه‌ی سیزدهم) — 1999

شبیه ماتریکس، ولی کمتر شناخته‌شده. درباره‌ی آدمایی که توی یه شبیه‌سازی زندگی می‌کنن بدون اینکه بدونن.

۴. Truman Show (نمایش ترومن) — 1998

یک مرد تمام عمرش رو توی یه دنیای ساختگی زندگی کرده، بدون اینکه بدونه همه‌ی آدم‌های اطرافش بازیگرن و همه چیز تحت کنترله.

۵. Interstellar (درمیان‌ستاره‌ای) — 2014

باز هم نولان! این یکی بیشتر درباره‌ی فیزیک کوانتوم و ساختار زمانه، ولی یه حس قوی از اینکه «دنیا میتونه ساخته شده باشه» بهت میده.

کتاب‌ها:

۱. “Simulacra and Simulation” — ژان بودریار

(کتاب فلسفی که الهام‌بخش ماتریکس شد) درباره‌ی اینکه چطور کپی‌ها جای واقعیت رو میگیرن.

۲. “Permutation City” — گرگ ایگان

داستانی درباره‌ی انسان‌هایی که نسخه‌های دیجیتالی از خودشون میسازن و این نسخه‌ها توی دنیای مجازی زندگی می‌کنن. (واقعاً مغزترکان!)

۳. “Neuromancer” — ویلیام گیبسون

یکی از پایه‌گذارهای سبک سایبرپانک. دنیایی که واقعیت و دنیای مجازی توی هم قاطی شدن.

سریال‌ها:

۱. Black Mirror (آینه سیاه)

مخصوصاً قسمت “San Junipero” یا “White Christmas” یا “USS Callister” — هر کدومشون یه جور بازی با شبیه‌سازی و آگاهی انسان‌هاست.

۲. Westworld

درباره‌ی ربات‌هایی که توی یه پارک تفریحی برای انسان‌ها ساخته شدن، ولی کم‌کم خودشون به آگاهی میرسن.

دوست داری برات یه نقشه ذهنی (mind map) هم بکشم که این فیلم‌ها و کتاب‌ها رو طبقه‌بندی کنه؟ (یه تصویر جذاب که همه چیز رو یه جا ببینی!)

مطالعه بیشتر