غزل شمارهٔ ۲۱۹۴ – آن وعده که کرده‌ای مرا کو

مولانا molana

آن وعده که کرده‌ای مرا کو
این جا منم و تو وانما کو
با جمله پلاس خوش نباشد
آن عهد پلاس را وفا کو
لب بسته چو بوبک ربابی
آن داد و گشاد و آن عطا کو
ای وعده تو چو صبح صادق
آن شمع و چراغ و آن ضیا کو
تا چند ز ناسزا و دشنام
آن دلداری و آن سزا کو
خیزید به سوی من کشیدش
ای طایفه یاری شما کو
ای سنگ دلان جواب گویید
کان کان عقیق و کیمیا کو
یا سحر نمود و چشم ما بست
آن ساحر و آن گره گشا کو
یا پر بگشاد و در هوا رفت
ای مرغ ضمیر آن هوا کو
والله که نرفت و رفتنی نیست
ماییم ز خویش رفته ما کو
ماکو به همان طرف که انداخت
ای در کف صنع ما چو ماکو
هین مشک سخن بنه به جو رو
می‌خواندت آب کان سقا کو

مولانا molana

مطالعه بیشتر