
یا تو ترش کرده رو! مایه ده شکّران
تنگ شکر میکشد تا بنهد در میان
یا تو ترش کرده رو! مایه ده شکّران
تنگ شکر میکشد تا بنهد در میان
سرکه فروشان هلا! سرکه بریزید زود
تا که عسل پر کند آن شهِ شکّرلبان
سرکهٔ نه ساله را بهر خدا را بریز
چونک بریزی بیا تا دهمت من نشان
طوطی جان تو را سرکه نوا کی دهد؟!
بلبل مست تو را شرط بود گلستان
هر که گوید کان چراغ دیدهها را دیدهام پیش من نه دیدهاش را کامتحان دیدهام چشم بد دور از خیالش دوشمان بس…
مینروم هیچ از این خانه من در تک این خانه گرفتم وطن خانه یار من و دارالقرار کفر بود نیت بیرون شدن…
بنشسته به گوشهای دو سه مست ترانه گو ز دل و جان لطیفتر شده مهمان عنده ز طرب چون حشر شود سرشان…
ناموس مکن پیش آ ای عاشق بیچاره تا مرد نظر باشی نی مردم نظاره ای عاشق الاهو ز استاره بگیر این خو…
حدی نداری در خوش لقایی مثلی نداری در جان فزایی بر وعده تو بر نجده تو که م دوش گفتی هی تو…
اقبل الساقی علینا حاملا کاس المدام فاشربوا من کاس خلد و اترکوا کل الطعام اشبعوا من غیر اکل و اسمعوا من غیر…
خانه دل باز کبوتر گرفت مشغله و بقر بقو درگرفت غلغل مستان چو به گردون رسید کرکس زرین فلک پر گرفت بوطربون…
دل با دل دوست در حنین باشد گویای خموش همچنین باشد گویم سخن و زبان نجنبانم چون گوش حسود در کمین باشد…