
گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی
ای شاد که خلقستی ای خوش که جهانستی
گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی
ای شاد که خلقستی ای خوش که جهانستی
گر نقش پذیرفتی در شش جهت عالم
بالا همه باغستی پستی همه کانستی
از خلق نهان زان شد تا جمله مرا باشد
گر هیچ پدیدستی آن همگانستی
از این درخت بدان شاخ و بر نمیبینی سه شاخ داری کور و کری و گرگینی میان آب دری و ز آب…
آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه…
دامی نهادهام خوش آن قبله نظر را ای عقل بام بر رو ای دل بگیر در را چون بشنوند چیزی گویند همدگر…
نذر کند یار که امشب تو را خواب نباشد ز طمع برتر آ حفظ دماغ آن مدمغ بود چونک سهر باید یار…
مادرم بخت بده است و پدرم جود و کرم فرح ابن الفرح ابن الفرح ابن الفرحم هین که بکلربک شادی به سعادت…
آرایش باغ آمد این روی چه روی است این مستی دماغ آمد این بوی چه بوی است این این خانه جنات است…
راز تو فاش می کنم صبر نماند بیش از این بیش فلک نمیکشد درد مرا و نی زمین این دل من چه…
حیلت رها کن عاشقا؛ دیوانه شو، دیوانه شو. و اندر دل آتش درآ؛ پروانه شو، پروانه شو. هم خویش را بیگانه کن،…