
امانتهای چون جان را چه کردی
چرا کاهل شدی در عشقبازی
سبک روحی مرغان را چه کردی
نشاط عاشقی گنجی است پنهان
چه کردی گنج پنهان را چه کردی
تو را با من نه عهدی بود ز اول
بیا بنشین بگو آن را چه کردی
چنان ابری به پیش ما چه بستی
چنان خورشید خندان را چه کردی
بکش بکش که چه خوش میکشی بیار بیار هزیمتان ره عشق را قطار قطار کنار بازگشادست عشق از مستی رسید دلشدگان را…
چون ز صورت برتر آمد آفتاب و اخترم از معانی در معانی تا روم من خوشترم در معانی گم شدستم همچنین شیرینتر…
چون مرا جمعی خریدار آمدند کهنه دوزان جمله در کار آمدند از ستیزه ریش را صابون زدند وز حسد ناشسته رخسار آمدند…
کجکنن اغلن اودیا کلکل یوک بلمسک دغدغ کز کل ای سر مستان ای شه مقبل مکرم و مشفق پردل و بیدل اول…
هله صیاد نگویی که چه دام است و چه دانه که چو سیمرغ ببیند بجهد مست ز لانه بجز از دست فلانی…
طوطی جان مست من از شکری چه میشود زهره می پرست من از قمری چه میشود بحر دلم که موج او از…
از اول امروز چو آشفته و مستیم آشفته بگوییم که آشفته شدستیم آن ساقی بدمست که امروز درآمد صد عذر بگفتیم و…
ایها الساقی ادر کأس الحمیا نصف من ان عشقی مثل خمر ان جسمی مثل دن مطربا نرمک بزن تا روح بازآید به…