
ما به خرمنگاه جان بازآمدیم
جانب شه همچو شهباز آمدیم
ما به خرمنگاه جان بازآمدیم
جانب شه همچو شهباز آمدیم
سیر گشتیم از غریبی و فراق
سوی اصل و سوی آغاز آمدیم
وارهیدیم از گدایی و نیاز
پای کوبان جانب ناز آمدیم
در کنار محرمان جان پروریم
چونک اندر پرده راز آمدیم
او کمند انداخت و ما را برکشید
ما به دست صانع انگاز آمدیم
پیش از آن کاین خانه ویران کرد اجل
حمدلله خانه پرداز آمدیم
نان ما پختهست و بویش می رسد
تا به بوی نان به خباز آمدیم
هین خمش کن تا بگوید ترجمان
کز مذلت سوی اعزاز آمدیم
ز دام چند بپرسی و دانه را چه شدست به بام چند برآیی و خانه را چه شدست فسرده چند نشینی میان…
برو ای عشق که تا شحنه خوبان شدهای توبه و توبه کنان را همه گردن زدهای کی شود با تو معول که…
ای اهل صبوح در چه کارید شب میگذرد روا مدارید ماننده آفتاب رخشان از جام صبوح سر برآرید ای شب شمران اگر…
برفت یار من و یادگار ماند مرا رخ معصفر و چشم پرآب و وااسفا دو دیده باشد پرنم چو در ویست مقیم…
هرک آتش من دارد او خرقه ز من دارد زخمی چو حسینستش جامی چو حسن دارد غم نیست اگر ماهش افتاد در…
دوش همه شب دوش همه شب گشتم من بر بام افندی آخر شب شد آخر شب شد خوردم می از جام افندی…
اگر یار مرا از من غم و سودا نبایستی مرا صد در دکان بودی مرا صد عقل و رایستی وگر کشتی رخت…
خنک آن کس که چو ما شد همگی لطف و رضا شد ز جفا رست و ز غصه همه شادی و وفا…