
سنگ شکاف میکند در هوس لقای تو
جان پر و بال میزند در طرب هوای تو
سنگ شکاف میکند در هوس لقای تو
جان پر و بال میزند در طرب هوای تو
آتش آب میشود عقل خراب میشود
دشمن خواب میشود دیده من برای تو
جامه صبر میدرد عقل ز خویش میرود
مردم و سنگ میخورد عشق چو اژدهای تو
بند مکن رونده را گریه مکن تو خنده را
جور مکن که بنده را نیست کسی به جای تو
آب تو چون به جو رود کی سخنم نکو رود
گاه دمم فرودرد از سبب حیای تو
چیست غذای عشق تو این جگر کباب تو
چیست دل خراب من کارگه وفای تو
خابیه جوش میکند کیست که نوش میکند
چنگ خروش میکند در صفت و ثنای تو
عشق درآمد از درم دست نهاد بر سرم
دید مرا که بیتوام گفت مرا که وای تو
دیدم صعب منزلی درهم و سخت مشکلی
رفتم و ماندهام دلی کشته به دست و پای تو
ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا هین زُهره را کالیوه کن زان نغمههای جانفزا دعوی خوبی کن بیا تا صد…
در دو جهان لطیف و خوش، همچو امیر ما کجا ابروی او گره نشد، گرچه که دید صد خطا چشم گشا و…
دی عهد و توبه کردی امروز درشکستی دی بحر تلخ بودی امروز گوهرستی دی بایزید بودی و اندر مزید بودی و امروز…
ای بس که از آواز دش واماندهام زین راه من وی بس که از آواز قش گم کردهام خرگاه من کی وارهانی…
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش خون انگوری نخورده باده شان هم خون خویش هر کسی اندر جهان مجنون…
خدایا رحمت خود را به من ده دریدی پیرهن تو پیرهن ده مرا صفرای تو سرگشته کردهست ز لطف خود مرا صفراشکن…
ای مه و ای آفتاب پیش رخت مسخره تا چه زند زهره از آینه و جندره پیش تو افتاده ماه بر ره…
کوه نیم سنگ نیم چونک گدازان نشوم دیدم جمعیت تو چونک پریشان نشوم کوه ز کوهی برود سنگ ز سنگی بشود پس…