
زهی لواء و علم لا اله الا الله
که زد بر اوج قدم لا اله الا الله
زهی لواء و علم لا اله الا الله
که زد بر اوج قدم لا اله الا الله
چگونه گرد برآورد شاه موسی وار
ز بحر هست و عدم لا اله الا الله
ستادهاند صفات صفا ز خجلت او
به پیش او به قدم لا اله الا الله
یکی ستم ز وی از صد هزار عدل به است
زهی خوشی ستم لا اله الا الله
ز هر طرف که نظر کرد می برویاند
هزار باغ ارم لا اله الا الله
ز بحر غم به کناری رسم عجب روزی
ز موج لطف و کرم لا اله الا الله
ندارد از شه من هیچ بوی جان آن کس
که ببینیش تو به غم لا اله الا الله
چو دیده کحل نپذرفت از شه تبریز
زهی دریغ و ندم لا اله الا الله
برآید از دل و از جان الست شه شنود
هزار بانگ نعم لا اله الا الله
بهشت لطف و بلندی خدیو شمس الدین
زهی شفای سقم لا اله الا الله
دلم طواف به تبریز میکند محرم
در آن حریم حرم لا اله الا الله
زهی خوشی که بگویم که کیست هان بر در
بگوید او که منم لا اله الا الله
غلام پاسبانانم که یارم پاسبانستی به چستی و به شبخیزی چو ماه و اخترانستی غلام باغبانانم که یارم باغبانستی به تری و…
هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی برسد وصال دولت بکند خدا خدایی ز کرم مزید آید دو هزار عید آید دو…
گر مرا خار زند آن گل خندان بکشم ور لبش جور کند از بن دندان بکشم ور بسوزد دل مسکین مرا همچو…
ای دلی کز گلشکر پروردهای ای دلی کز شیر شیران خوردهای وی دلی کز عقل اول زادهای حاتم از دست سلیمان بردهای…
مرا پرسید آن سلطان به نرمی و سخنخایی عجب امسال ای عاشق بدان اقبالگه آیی برای آنک واگوید؛ نمودم گوش کَرّانه که…
ای دلزار محنت و بلا داری بر خدا اعتمادها داری اینچنین حضرتی و تو نومید؟ مکن ای دل، اگر خدا داری رخت…
پنهان مشو که روی تو بر ما مبارکست نظاره تو بر همه جانها مبارکست یک لحظه سایه از سر ما دورتر مکن…
امروز روز نوبت دیدار دلبرست امروز روز طالع خورشید اکبرست دی یار قهرباره و خون خواره بود لیک امروز لطف مطلق و…