
روشنی خانه تویی خانه بمگذار و مرو
عشرت چون شکر ما را تو نگهدار و مرو
روشنی خانه تویی خانه بمگذار و مرو
عشرت چون شکر ما را تو نگهدار و مرو
عشوه دهد دشمن من عشوه او را مشنو
جان و دلم را به غم و غصه بمسپار و مرو
دشمن ما را و تو را بهر خدا شاد مکن
حیله دشمن مشنو دوست میازار و مرو
هیچ حسود از پی کس نیک نگوید صنما
آنج سزد از کرم دوست به پیش آر و مرو
همچو خسان هر نفسی خویش به هر باد مده
وسوسهها را بزن آتش تو به یک بار و مرو
به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم قدحی دارم بر کف به خدا تا تو…
مجلس چو چراغ و تو چو آبی وز آب چراغ را خرابی خورشید بتافتهست بر جمع رو تو ز میان که چون…
ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا از آسمان آمد ندا کای ماه رویان الصلا ای سرخوشان ای سرخوشان آمد…
کجاست ساقی جان تا به هم زند ما را بروبد از دل ما فکر دی و فردا را چنو درخت کم افتد…
سبک بنواز ای مطرب ربایی بگردان زوتر ای ساقی شرابی که آورد آن پری رو رنگ دیگر ز چشمه زندگی جوشید آبی…
ای تو جان صد گلستان از سمن پنهان شدی ای تو جان جان جانم چون ز من پنهان شدی چون فلک از…
بلبل نگر که جانب گلزار میرود گلگونه بین که بر رخ گلنار میرود میوه تمام گشته و بیرون شده ز خویش منصوروار…
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست ما به چمن میرویم عزم تماشا که راست نوبت خانه گذشت نوبت بستان…