
رخ تو رخ تو رخ بافر تو
صنما صنما اگر جان طلبی
بدهم بدهم به جان و سر تو
کف تو کف تو کف رحمت تو
لب تو لب تو لب شکر تو
دم تو دم تو دم جان وش تو
می تو می تو می چون زر تو
در تو در تو در بخشش تو
گل تو گل تو گل احمر تو
دوش از بت من جهان چه میشد وز ماه من آسمان چه میشد در پیش رخش چه رقص میکرد وز آتش عشق…
روی تو جان جانست از جان نهان مدارش آنچ از جهان فزونست اندر جهان درآرش ای قطب آسمانها در آسمان جانها جان…
هر که گوید کان چراغ دیدهها را دیدهام پیش من نه دیدهاش را کامتحان دیدهام چشم بد دور از خیالش دوشمان بس…
ای از کرم تو کار ما راست هر جای که خرمیست ما راست عاشق به جهان چه غصه دارد؟ تا جام شراب…
از دلبر نهانی گر بوی جان بیابی در صد جهان نگنجی گر یک نشان بیابی چون مهر جان پذیری بیلشکری امیری هم…
در میان ظلمت جان تو نور چیست آن فر شاهی می نماید در دلم آن کیست آن می نماید کان خیال روی…
جان بر کف خود داری ای مونس جان زوتر من نیک سبک گشتم آن رطل گران زوتر از باده بسی ساغر فربه…
بریده شد از این جوی جهان آب بهارا بازگرد و وارسان آب از آن آبی که چشمه خضر و الیاس ندیدست و…