
بگویم مثالی از این عشق سوزان
یکی آتشی در نهانم فروزان
بگویم مثالی از این عشق سوزان
یکی آتشی در نهانم فروزان
اگر میبنالم وگر میننالم
به کار است آتش به شبها و روزان
همه عقلها خرقه دوزند لیکن
جگرهای عشاق شد خرقه سوزان
ای ناطق الهی و ای دیده حقایق زین قلزم پرآتش ای چاره خلایق تو بس قدیم پیری بس شاه بینظیری جان را…
ای جان و قوام جمله جانها پر بخش و روان کن روانها با تو ز زیان چه باک داریم ای سودکن همه…
الام طماعیة العاذل ولا رأی فیالحب للعاقل برادر، مرا در چنین بیدلی ملامت رها کن، اگر عاقلی یراد منالطبع نسیانکم و یا…
آمد بهار خرم و آمد رسول یار مستیم و عاشقیم و خماریم و بیقرار ای چشم و ای چراغ روان شو به…
مینروم هیچ از این خانه من در تک این خانه گرفتم وطن خانه یار من و دارالقرار کفر بود نیت بیرون شدن…
بنده و مرید عشقیم برگیر موی ما را تا گل سجود آرد سیمای روی ما را رشک بهشت گردان امروز کوی ما…
به حسن تو نباشد یار دیگر درآ ای ماه خوبان بار دیگر مرا غیر تماشای جمالت مبادا در دو عالم کار دیگر…
به تن با ما، به دل در مرغزاری چو دربند شکاری تو شکاری به تن این جا میانبسته چو نایی به باطن…