مولانا
بیا ای رونق گلزار از این سو از آن شکر یکی قنطار از این سو یکی بوسه قضاگردان جانت از آن دو…
مولانا
بر گرد گل می گشت دی نقش خیال یار من گفتم درآ پرنور کن از شمع رخ اسرار من ای از بهار…
مولانا
نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری سنگ هم بوی برد نیز که زیباگهری دل نهادم که به همسایگیت خانه کنم…
مولانا
لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا تا از لب دلدار شود مست و شکرخا تا از لب تو…
مولانا
وقت آن شد که ز خورشید ضیایی برسد سوی زنگی شب از روم لوایی برسد به برهنه شده عشق قبایی بدهند وز…
مولانا
گر نه‌ای دیوانه رو مر خویش را دیوانه ساز گرچه صد ره مات گشتی مهره دیگر بباز گرچه چون تاری ز زخمش…
مولانا
ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند هر مرادی که بودشان همه در بر گیرند جان و دل را چو به…
مولانا
نومید مشو جانا کاومید پدید آمد اومید همه جان‌ها از غیب رسید آمد نومید مشو گرچه مریم بشد از دستت کان نور…
نتیش | هوش مصنوعی مجله اینترنتی