
بانگ برآمد ز خرابات من
یار درآمد به مراعات من
بانگ برآمد ز خرابات من
یار درآمد به مراعات من
تا که بدیدم مه بیحد او
رفت ز حد ذوق مناجات من
موسی جانم به که طور رفت
آمد هنگام ملاقات من
طور ندا کرد که آن خسته کیست
کآمد سرمست به میقات من
این نفس روشن چون برق چیست
پر شده تا سقف سماوات من
این دل آن عاشق مستان ماست
رسته ز هجران و ز آفات من
آمده با سوز و هزاران نیاز
بر طمع لطف و مکافات من
پیشتر آ پیشتر آ و ببین
خلعت و تشریف و مکافات من
نفی شدی در طلب وصل من
عمر ابد گیر ز اثبات من
از خم توحید بخور جام می
مست شو این است کرامات من
پهلوی شه آمدهای مات شو
مات منی مات منی مات من
بس کن ای دل چو شدی مات شه
چند ز هیهای و ز هیهات من
ای تو خموش پرسخن چیست خبر بیا بگو سوره هل اتی بخوان نکته لافتی بگو خیمه جان بر اوج زن در دل…
یا رب توبه چرا شکستم وز لقمه دهان چرا نبستم گر وسوسه کرد گرد پیچم در پیچش او چرا نشستم آخر دیدم…
گرچه در مستی خسی را تو مراعاتی کنی و آنک نفی محض باشد گرچه اثباتی کنی آنک او رد دل است از…
بر عاشقان فریضه بود جست و جوی دوست بر روی و سر چو سیل دوان تا بجوی دوست خود اوست جمله طالب…
در میان پرده خون عشق را گلزارها عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه…
چون نداری تاب دانش چشم بگشا در صفات چون نبینی بیجهت را نور ِاو بین در جهات حوریان بین نوریان بین زیر…
امروز خوش است دل که تو دوش خون دل ما بخوردهای نوش ای دوش نموده روی چون ماه و امروز هزار شکل…
ای بیتو حرام زندگانی خود بیتو کدام زندگانی بی روی خوش تو زنده بودن مرگ است به نام زندگانی پازهر توی و…