
ای همه منزل شده از تو ره بیرهه
بیقدمی رقص بین بیدهنی قهقهه
ای همه منزل شده از تو ره بیرهه
بیقدمی رقص بین بیدهنی قهقهه
از سر پستان عشق چونک دمی شیر یافت
قامت سروی گرفت کودکک یک مهه
روی ببینید روی بهر خدا عاشقان
گرچه زنخ زد بسی کوردلی ابلهه
والله کو یوسف است بشنو از من از آنک
بودم با یوسفی هم نمک و هم چهه
چونک نماید جمال گوش سوی غیب دار
عرش پر از نعرههاست فرش پر از وه وهه
عاشق باشد کمان خاص بتی همچو تیر
هیچ نپرد کمان گر بشود ده زهه
آنک ز تبریز دید یک نظر شمس دین
طعنه زند بر چله سخره کند بر دهه
پیشتر آ می لبا تا همه شیدا شویم بیشتر آ گوهرا تا همه دریا رویم دست به هم وادهیم حلقه صفت جوق…
میدوید از هر طرف در جست و جو چشم پرخون تیغ در کف عشق او دوش خفته خلق اندر خواب خوش او…
پیشتر آ پیشتر چند از این رهزنی چون تو منی من توام چند توی و منی نور حقیم و زجاج با خود…
یا ساقی شرف بشراباتک زندی فالراح مع الروح من افضالک عندی برخیز که شورید خرابات افندی مستان نگر و نقل و شرابات…
خواجه غلط کردهای در روشِ یار من صد چو تو هم گم شود در من و در کار من نبود هر گردنی…
یا ویح نفسنا بفوات الفضائل یا ویل روحنا بفسادالوسائل قد حن واشتکی فلذا الصخر بکیا علی علی هجران فخرالقبایل لو ان فراقی…
ساقیا باده گلرنگ بیار داروی درد دل تنگ بیار روز بزمست نه روز رزمست خنجر جنگ ببر چنگ بیار ای ز تو…
آخر کی شود از آن لقا سیر آخر کی شود ز باغ ما سیر ای عدل تو کرده چرخ را سبز وی…