
امروز سماع است و مدام است و سقایی
گردان شده بر جمع قدحهای عطایی
امروز سماع است و مدام است و سقایی
گردان شده بر جمع قدحهای عطایی
فرمان سقی الله رسیدهست بنوشید
ای تن همه جان شو نه که ز اخوان صفایی
ای دور چه دوری تو و ای روز چه روزی
وی گلشن اقبال چه بابرگ و نوایی
از خاک برویند در این دور خلایق
کاین نفخه صور است که کردهست صدایی
از کوه شنو نعره صد ناقه صالح
وز چرخ شنو بانگ سرافیل صلایی
هین رخت فروگیر و بخوابان شتران را
آخر بگشا چشم که در دست رضایی
ای مرده بشو زنده و ای پیر جوان شو
وی منکر محشر هله تا ژاژ نخایی
خواهم سخنی گفت دهانم بمبندید
کامروز حلال است ورا رازگشایی
ور ز آنک ز غیرت ره این گفت ببندید
ره باز کنم سوی خیالات هوایی
ما نیز خیالات بدستیم و از این دم
هستی پذرفتیم ز دمهای خدایی
صد هستی دیگر به جز این هست بگیری
کاین را تو فراموش کنی خواجه کجایی
ایا مربی جان از صداع جان چونی ایا ببرده دل از جمله دلبران چونی ز زحمت شب ما و ز نالههای صبوح…
چمنی که تا قیامت گل او به بار بادا صنمی که بر جمالش دو جهان نثار بادا ز بگاه میر خوبان به…
باز گردد عاقبت این در بلی رو نماید یار سیمین بر بلی ساقی ما یاد این مستان کند بار دیگر با می…
دلی یا دیده عقلی تو یا نور خدابینی چراغ افروز عشاقی تو یا خورشیدآیینی چو نامت بشنود دلها نگنجد در منازلها شود…
هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم تا بخت و رخت و تخت خود بر عرش و کرسی بر برم بر…
آه از این زشتان که مهرو مینمایند از نقاب از درونسو کاهتاب و از برونسو ماهتاب چنگ دجال از درون و رنگ…
ای در غم بیهوده رو کم ترکوا برخوان وی حرص تو افزوده رو کم ترکوا برخوان از اسپک و از زینک پربادک…
عیسی روح گرسنهست چو زاغ خر او میکند ز کنجد کاغ چونک خر خورد جمله کنجد را از چه روغن کشیم بهر…